شايلين جون، عشق مامان و باباشايلين جون، عشق مامان و بابا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه سن داره

مزرعه عشق

اولین سفر شایلین جون به شمال ( روز چهارم و پنجم)

   سلام دخمل گل مامانی که همسفر خوبی واسه هممون بودی . عزیز دل وای که روزا چه زود میگذره رسیدیم به روز چهارم سفر و میشه گفت روز آخر ، آخه فردا قرار تو راه باشیم با شما دخمل شیطون که بیشتر تو مسیر راه اذیت میکنی   روز چهارم بخاطر دو روز پر تفریح که از صبج تا شب بیرون بودیم به اتفاق تصمیم گرفتیم روز آزاد باشه و هر کسی به هر کاری دوست داره بپردازه من و بابایی هم که خیلی خسته بودیم گرفتیم خوابیدیم   بعدشم یکسری عکس تو محوطه ویلا از دخمل گلم گرفتیم. ناهارم عمو مصطفی یه جوجه کباب خیلی خوشمزه واسمون درست کرد  البته خوشمزه گیش واسه این بود که بابایی دستیارش بود   عصرم به اتفاق رفتیم یه سری به دریا زدیم...
30 شهريور 1392

اولین سفر شایلین جون به شمال ( روز سوم )

دوشنبه 4 شهریور 92  شایلین جون در ارتفاعات رامسر ، در انتظار بابایی تا از آب گرم بیاد     ای بابا چرا نمیاین دیگه، میخوام دوباره برم تله کابین      بابایی من میخوام رانندگی کنم    من که راه افتادم خیلی دیر شده     عکس تبلیغاتی ایران خودرو، واسه خودرو ملی     شایلین گلم در انتظار سوار شدن به تله کابین     شایلین خانم در تله کابین رامسر           شایلین جون در ارتفاعات رامسر           یه خواب جانانه در هوای نسبت...
29 شهريور 1392

اولین سفر شایلین جون به شمال ( روز اول و دوم )

دخمل گلم سلام خوفی؟ جمعه 1 شهریور 92 من و تو و بابایی به اتفاق مامان جون و بابا جون، دایی رضا و خاله مریم، خاله آرزو و عمو مصطفی و مامان باباشون اکیپی راهی شمال شدیم. دایی رضا و خاله مریم  بیشتر مسیر تو ماشین ما بودند و در نگهداری از شما دختر شیطون که سر جات بند نبودی به من کمک می کردند.  اینم سفرنامه شایلین جونم به روایت تصویر    شنبه 2 شهریور 92 محوطه ویلا     اولین دیدار دخملم با دریا     روز اول میونه ی خوبی با دریا نداشتی گلم     ما در حال قایق سواری ، دخملم بغل باباجونش در انتظار ما     عصر روز اول مجددا عازم ددر   ...
29 شهريور 1392

شایلین خانم در مراسم عروسی

  مراسم حنابندان ناصر ( پسر خاله مامانی ) پنجشنبه 24 مرداد 92           دامادی ناصر چهارشنبه 30 مرداد 92 باغ آلنوش           عروسی نیلوفر جون ( دختر عمه گلت ) و آقا ایمان شنبه 9 شهریور 92 باغ تخت طاووس       ...
25 شهريور 1392

یک ظهر تابستانی به یاد ماندنی

شایلین بلا ، نه طلا ، سلام خوبی  ؟دماغت چاقه ؟ لبت خندون ، فدات بشم مامانی  چهارشنبه 23 مرداد 92 روزی که بابایی تربت سرکار بود ولی قرار بود بعدازظهر بیاد و مامان جون و بابا جونم ، خونمون بودن ولی در حال استراحت من و شما که ظهرها میونه ی خوبی با خوابیدن نداری رفتیم تو اتاقت تا یه کم سرگرمت کنم تا کمتر سر و صدا تولید کنی و بذاری مامان جون و بابا جون کمی استراحت کنند و به یه طریقی هم سوپتو بدم بخوری چون مدتیه که بد غذا شدی گلم  اول گذاشتمت رو مبلت و کمی بهت غذا دادم بعدش رو زمین داشتیم با هم بازی می کردیم که یهو چشمت به روروئک افتاد با ذوق بهش اشاره کردی منم تو رو گذاشتم داخلش و شما هم دائم دستات در حال جنب و جوش بود و کلی...
21 شهريور 1392

شایلین و هانا جون

سلام دخمل مامانی یکشنبه 27 مرداد ماه 92 در حالیکه شما 7 ماه و 17 روزت بود الهام جون دوست دوران دانشگاه مامانی و هانا جون دخمل گلش که 2سالونیمش بود مهمون ما بودن تو و هانا جون خیلی با هم خوب بودین و اولش که همدیگه رو دیدین کلی ذوق کردین   و خوشبختانه تا آخر شب هم ادامه داشت، هانا جون دوتا هدیه خوشکل واست  آورده بود دست هانا جون و مامان گلش درد نکنه به ما دوتا که خیلی خوش گذشت امیدوارم به الهام جون و هانا جونم خوش گذشته باشه و بازم هروقت از بجنورد میان بیان خونمون.  اینم چند تا عکس خوشگل از شما دو دختر گل           ...
21 شهريور 1392

اولین کلام شایلین جون

دختر گلم ! 22  مرداد ماه بود که بالاخره  صدای نازنینت (که تا اون موقع بی مفهوم بود) ، انتظار ما رو پایان داد و  از لبان زیبایت کلمه  " بابا " رو شنیدیم .  شاید برای یه پدر بعد از تولد فرزندش ، شیرین ترین لحظه زندگیش  ، وقتیه که فرزندش با گفتن این کلمه انگار تمام زیباییهای دنیا رو به اون هدیه میده و تو این کار رو چقدر زببا انجام دادی   دخترم گلم نمیدونم کی و تو چه شرایطی این مطالب رو میخونی ، ولی تو هر سنی که هستی باید بدونی  درسته که لفظ  " بابا " خیلی قشنگه اما  زیباتر از اون کلمه " مادر " که هرچی از مهربونی و محبت مادرانه برات بگم ، کم گفتم . راستش رو بخوای بدونی ،این روزا ما  پد...
16 شهريور 1392

روز دختر مبارک !

ولادت حضرت معصومه (س ) و روز دختر بر تمامی دختران و بویژه دختر ناز خودمون مبارک میشه اسم پاکتو رو دل خدا نوشت   میشه با تو  پر کشید توی راه سرنوشت میشه با عطر تنت تا خود خدا رسید میشه چشم نازتو رو تن گلها کشید با سلام به همه دوستداران وبلاگ شایلین خانوم و یه عذر خواهی به خاطر تاخیر طولانی مدتی که پیش اومد تا  وبلاگ رو اپدیت کنیم. راستش رو بخواید بدونید یه مسافرت کوچولو به اتفاق دختر خانوممون و همچنین خرابی خط تلفن ساختمان باعث این تاخیر شد که به زودی مرتفع خواهد شد و با مطالب و عکسهای جدید خدمت خواهیم رسید. امروز فقط  اومدیم بگیم که:                  &...
16 شهريور 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مزرعه عشق می باشد