اولین سفر شایلین جون به شمال ( روز چهارم و پنجم)
سلام دخمل گل مامانی که همسفر خوبی واسه هممون بودی . عزیز دل وای که روزا چه زود میگذره رسیدیم به روز چهارم سفر و میشه گفت روز آخر ، آخه فردا قرار تو راه باشیم با شما دخمل شیطون که بیشتر تو مسیر راه اذیت میکنی روز چهارم بخاطر دو روز پر تفریح که از صبج تا شب بیرون بودیم به اتفاق تصمیم گرفتیم روز آزاد باشه و هر کسی به هر کاری دوست داره بپردازه من و بابایی هم که خیلی خسته بودیم گرفتیم خوابیدیم بعدشم یکسری عکس تو محوطه ویلا از دخمل گلم گرفتیم. ناهارم عمو مصطفی یه جوجه کباب خیلی خوشمزه واسمون درست کرد البته خوشمزه گیش واسه این بود که بابایی دستیارش بود عصرم به اتفاق رفتیم یه سری به دریا زدیم...
نویسنده :
مامان و بابا
14:46